خانه تگ‌ها آرشیو پیوندها بیوگرافی


دل


سینه از آتش دل، در غم جانانه بسوخت

سینه از آتش دل، در غم جانانه بسوخت

سینه از آتش دل، در غم جانانه بسوختآتشی بود در این خانه، که کاشانه بسوختتنم از واسطهٔ دوری دلبر بگداختجانم از آتشِ مهرِ رخِ جانانه بسوختسوز دل بین که ز بس آتش اشکم، دل ...

نظر ۰ بازدید ۴۶۹
عاقبت چون سر زلف تو شدم سودایی

عاقبت چون سر زلف تو شدم سودایی

بود آیا که خرامان ز درم بازآیی؟گره از کار فروبستهٔ ما بگشایی؟نظری کن، که به جان آمدم از دلتنگیگذری کن: که خیالی شدم از تنهاییگفته بودی که: بیایم، چو به جان آیی تومن به ...

نظر ۰ بازدید ۷۹۲
کاش می‌شد به هیچ‌چیز فکر نکرد...

کاش می‌شد به هیچ‌چیز فکر نکرد...

کاش می‌شد به هیچ‌چیز فکر نکرد، فکر کردن آدم را نگران می‌کند.کاش می‌شد کسی را دوست نداشت، دوست داشتن آدم را ضعیف می‌کند.کاش می‌شد دلتنگ کسی نبود، دلتنگی حواس آدم را...

نظر ۰ بازدید ۲۶۷
آن دم که دل کند سوی دلبر اشارتی

آن دم که دل کند سوی دلبر اشارتی

آن دم که دل کند سوی دلبر اشارتیزان سر رسد به بی‌سر و باسر اشارتیزان رنگ اشارتی که به روز الست بودکآمد به جان مؤمن و کافر اشارتیزیرا که قهر و لطف کز آن بحر دررسیدبر سنگ ...

نظر ۰ بازدید ۵۸۰
ای کبوتر از آشیان کرانه کردی

ای کبوتر از آشیان کرانه کردی

ای کبوتر از آشیان کرانه کردیبی سبب چرا ترک آشیانه کردییادی از رفیقان آشنا نکردیزین مکان که با عاشقان درآن چمیدیاز آن چه دیدیناگهان چرا سوی دیگران پریدیترک یار نالان ...

نظر ۰ بازدید ۳۶۶
آن دَم کآفتابِ او روزی و نور میدهد

آن دَم کآفتابِ او روزی و نور میدهد

چند گریزی ای قَمَر، هر طرفی ز کویِ من؟صیدِ توایم و مُلْکِ تو، گر صَنَمیم و گر شَمَنهر نفَس از کرانهیی، یاد کنی بهانهییهر نفَسی بُرون کَشی از عَدَمی هزار فَنگر چه کثیف...

نظر ۰ بازدید ۶۸۵
دلا خموشی چرا ؟

دلا خموشی چرا ؟

دلا خموشی چرا ؟گریه را به مستی بهانه کردمشکوِه‌ها ز دست زمانه کردمآستین چو از دیده برگرفتمسیل خون به دامان روانه کردمناله دروغین اثر نداردشام ما چو از پی سحر نداردم...

نظر ۰ بازدید ۹۴۶
فلک از گردنم زنجیر بردار

فلک از گردنم زنجیر بردار

سیاهی دو چشمانت مرا کشتدرازی دو زلفانت مرا کشتبه قتلم حاجت تیر و کمان نیستخم ابرو و مژگانت مرا کشتعزیزا کاسهٔ چشمم سرایتمیان هردو چشمم جای پایتاز آن ترسم که غافل پا ن...

نظر ۰ بازدید ۳۰۸۴
زهی چشم و چراغ دل زهی چشمم به تو روشن

زهی چشم و چراغ دل زهی چشمم به تو روشن

خرامان می روی در دل چراغ افروز جان و تنزهی چشم و چراغ دل زهی چشمم به تو روشنزهی دریای پرگوهر زهی افلاک پراخترزهی صحرای پرعبهر زهی بستان پرسوسنز تو اجسام را چستی ز تو ا...

نظر ۰ بازدید ۷۳۷
صبا! ای پیک مشتاقان! ...

صبا! ای پیک مشتاقان! ...

صبا! ای پیک مشتاقان! قدم آهسته نِه سویشکه رنگم می‌پرد گر می‌تپد گرد از سرِ کویش.نفس تا می‌کشم در ناله ی زنجیر می‌غلتدگرفتارم، نمی‌دانم چه مضمون است گیسویش!....

نظر ۰ بازدید ۴۹۴
حال دل با تو نگويم

حال دل با تو نگويم

حال دل با تو نگويم که نداری غـم دلبا کسی حال توان گفت که حالی داردسعدی

نظر ۰ بازدید ۳۸۱
تو چیزِ دیگری ...

تو چیزِ دیگری ...

گر شاخه ها دارد تریور سرو دارد سروری ور گل کند صد دلبریای جان !تو چیزِ دیگری ...مولونا

نظر ۰ بازدید ۴۳۱
مشت خاک و اینهمه سامان ناز

مشت خاک و اینهمه سامان ناز

محو بودم هر چه دیدم دوش دانستم تویی گر همه مژکان ‌گشود آغوش دانستم تویی حرف غیرت راه می‌زد از هجوم ما و من بر در دل تا نهادم ‌گوش دانستم تویی ...

نظر ۰ بازدید ۵۷۵




۱۲



  ساخت وبلاگ   |   روانشناس ایرانی در لندن  


رپورتاژ آگهی ثبت کن و دیده شو !! رپورتاژ آگهی ثبت کن و دیده شو !! مشاهده