تو كیستی، كه من اینگونه بی تو بی تابم !؟
تو كیستی، كه من اینگونه بی تو بی تابم !؟«فریدون مشیری»تو كیستی، كه من اینگونه بی تو بی تابم؟شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم تو چیستی، كه من از موج هر تبسم توبسان قایق، س...
اشعار حافظ,اشعار سعدی,اشعار نظامی,اشعار مولوی,شعر غزل,غزلیات
تو كیستی، كه من اینگونه بی تو بی تابم !؟«فریدون مشیری»تو كیستی، كه من اینگونه بی تو بی تابم؟شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم تو چیستی، كه من از موج هر تبسم توبسان قایق، س...
ز عشق آغاز کن، تا نقش گردون را بگردانیکه تنها عشق سازد نقش گردون را دگرگونشبه مهر آویز و جان را روشنایی ده که این آیینهمه شادی است فرمانش، همه یاری است قانونشغم عشق تو...
بنشین! مرو!که در دلِ شب، در پناه ماهخوش تر ز حرفِ عشق و سکوت و نگاه نیست..فریدون مشیری
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاکشاخههای شسته، باران خورده، پاکآسمان آبی و ابر سپیدبرگهای سبز بیدعطـر نرگس، رقص بادنغمه ی شوق پرستوهای شادخلوت گرم کبوترهای مستنرم نر...
از تو میپرسم، ای اهوراچیست سرمایه رستگاری؟میرسد پاسخ از آسمانهادین خود را به مادر ادا كن!ای گرانمایه مادرجان فدای صفای شما بادبا شما از سَر و زَر چه گویمهستی من ...
شعر زیبای فریدون مشیری در وصف روز مادر لذت یک لحظه "مادر" داشتن !تاج از فرق فلک برداشتنجاودان آن تاج بر سرداشتندر بهشت آرزو ره یافتنهر نفس شهدی به ساغر داشتنروز در انو...
حریق خزان بود!همه برگ ها آتش سرخ،همه شاخه ها شعلهء زرد،درختان، همه دودِ پیچانبه تاراج باد!و برگی که می سوخت،میریخت،می مُرد.من از جنگل شعله ها می گذشتمغبار غروببه روی ...
کاش میدیدم، چیستآنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری ست!آه وقتی که تو لبخند نگاهت را میتابانی بال مژگان بلندت را میخوابانی آه وقتی که تو چشمانت،آن جام لبالب از جان د...
رفیقان دوستان ده ها گروهندکه هر یک در مسیر امتحانندگروهی صورتک بر چهره دارندبه ظاهر دوست اما دشمنانندگروهی وقت حاجت خاکبوسندولی هنگام خدمت ها نهانندگروهی خیر و شر د...
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاکشاخههای شسته، باران خورده، پاکآسمان آبی و ابر سپیدبرگهای سبز بیدعطـر نرگس، رقص بادنغمه ی شوق پرستوهای شادخلوت گرم کبوترهای مستنرم نر...
شبی، همراه این اندوه جانکاه، مرا با شوخ چشمی گفتگو بود.نه چون من، های و هوی شاعری داشت ولی، شعر مجسّم: چشم او بود!به هر لبخند، یک «حافظ» غزل داشت. به هر گفتار، یک &
بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبحبگذار تا بنوشمت ای چشمه شراببیمار خنده های تواَم،بیشتر بخند..خورشید آرزوی منی،گرم تر بتاب..فریدون مشیری
این کیست گشوده خوشتر از صبح پیشانی بیکرانه در من از شوق کدام گل شکفته ست این باغ پر از جوانه در من... فریدون مشیری
می دانی؟به شوق نور در ظلمت قدم برداربه این غم های جان آزاردل مسپار...فریدون مشیری
یاد من باشد فردا حتمابه سلامی، دل همسایه ی خود شاد کنمبگذرم از سر تقصیر رفیق، بنشینم دم درچشم بر کوچه بدوزم با شوقتا که شاید برسد همسفری، ببرد این دل مارا با خود..و بدا...
یاد من باشد دم صبحمهربان باشم با مردم شهر و فراموش کنم هر چه گذشتفریدون مشیری
هر چه زیبایی و خوبی که دلم تشنه اوستمثل گل, صحبت دوستمثل پرواز, کبوترمی و موسیقی و مهتاب و کتابکوه, دریا, جنگل, یاس, سحراین همه یک سو, یک سوی دگرچهره همچو گل تازه تو !دوست...
من نیز، چو خورشیددلم زنده به عشق است...راه دل خود را نتوانمکه نپویمهر صبحدر آیینه ی جادوییِ خورشیدچون می نگرماو همه من، من همه اویم!
آهباز این دل سرگشته منیاد آن قصه شیرین افتادبیستون بود و تمنای دو دوستآزمون بود و تماشای دو عشقدر زمانی که چو کبکخنده می زد شیرینتیشه می زد فرهادنه توان گفت به جان...
ای تو روشنگر ايام مه آلوده عمر!بی تماشای تو روز و شب من تارترين فریدون مشیری
???????????????????????????????????????????????? چشم در راه کسی هستمکوله بارش بر دوش ،آفتابش در دستخنده بر لب ، گل به دامن ، پیروزکوله بارش سرشار از عشق ، امیدآفتابش نوروزباسلامش ، شادی...
مشت می کوبم بر درپنجه می سایم بر پنجره هامن دچار خفقانم، خفقان!من به تنگ آمده ام از همه چیز بگذارید هواری بزنم ...فریدون مشیری
بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتمهمه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتمشوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودمشدم آن عاشق دیوانه که بودم !