عشق ...
استاد شهریار وقتی معشوقه اش رو روز سیزده به در با همسر وبچه به بغل میبینه... : سر و همسر نگرفتم که گرو بود سرم تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم تو جگر گوشه هم از شیر بریدی...
۰
۵۶۱
اشعار حافظ,اشعار سعدی,اشعار نظامی,اشعار مولوی,شعر غزل,غزلیات
استاد شهریار وقتی معشوقه اش رو روز سیزده به در با همسر وبچه به بغل میبینه... : سر و همسر نگرفتم که گرو بود سرم تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم تو جگر گوشه هم از شیر بریدی...