حکایت
کبکی به دهن گرفت موریمیکرد بر آن ضعیف زوریزد قهقهه مور بیکرانیکی کبک تو این چنین ندانیشد کبک دری ز قهقهه سستکاین پیشه من نه پیشه تستچون قهقهه کرد کبک حالیمنقار زمور...
۰
۲۳۹
اشعار حافظ,اشعار سعدی,اشعار نظامی,اشعار مولوی,شعر غزل,غزلیات
کبکی به دهن گرفت موریمیکرد بر آن ضعیف زوریزد قهقهه مور بیکرانیکی کبک تو این چنین ندانیشد کبک دری ز قهقهه سستکاین پیشه من نه پیشه تستچون قهقهه کرد کبک حالیمنقار زمور...
دید مجنون را یکی صحرا نورددر میان بادیه بنشسته فردساخته بر ریگ ز انگشتان قلممی زند حرفی به دست خود رقمگفت ای مفتون شیدا چیست اینمی نویسی نامه سوی کیست اینهر چه خواهی ...
این دهکده بیهوده زیباست،آسیاب هابیهوده می چرخندشعر دست مرا گرفتهبه دور دست ها می بردبیچاره پدربیچاره مادربیچاره #لیلامن دیگر باز نمی گردم ...