حکایت
کبکی به دهن گرفت موریمیکرد بر آن ضعیف زوریزد قهقهه مور بیکرانیکی کبک تو این چنین ندانیشد کبک دری ز قهقهه سستکاین پیشه من نه پیشه تستچون قهقهه کرد کبک حالیمنقار زمور...
۰
۲۴۵
اشعار حافظ,اشعار سعدی,اشعار نظامی,اشعار مولوی,شعر غزل,غزلیات
کبکی به دهن گرفت موریمیکرد بر آن ضعیف زوریزد قهقهه مور بیکرانیکی کبک تو این چنین ندانیشد کبک دری ز قهقهه سستکاین پیشه من نه پیشه تستچون قهقهه کرد کبک حالیمنقار زمور...
دید مجنون را یکی صحرا نورددر میان بادیه بنشسته فردساخته بر ریگ ز انگشتان قلممی زند حرفی به دست خود رقمگفت ای مفتون شیدا چیست اینمی نویسی نامه سوی کیست اینهر چه خواهی ...