این همه آشفته حالی،
این همه نازک خیالی
ای بدوش افکنده گیسو،
از تو دارم ، از تو دارم
این غرور عشق و مستی،
خنده برغوغای هستی
ای سیه چشم سیه مو،
از تو دارم ، از تو دارم
این تو بودی کز ازل خواندی به من، درس وفا را
این تو بودی، آشنا کردی به عشق، این مبتلا را
من که این حاشا نکردم،
ازغمت پروا نکردم
دین من، دنیای من،
از عشق جاویدان تو رونق گرفته
سوز من، سودای من،
از نور بی پایان تو رونق گرفته
من خود آتشی که مرا داده رنگ فنا، میشناسم
من خود شیوه نگه چشم مست تو را، میشناسم
دیگر ای برگشته مژگان،
از نگاهم رو مگردان
دین من، دنیای من،
از عشق جاویدان تو رونق گرفته
سوز من، سودای من،
از نور بی پایان تو رونق گرفته
معینی کرمانشاهی