بازدید سایت خود را میلیونی کنید

مطالب پیشنهادی از سراسر وب

» روزنامه می خوانی؟

روزنامه می خوانی؟

روزنامه می خوانی؟

روزها عملگی می کنم آقا

شب ها با سبدی از درختان بالا می روم

ستاره های رسیده را می چینم

ای فروغِ ماهِ حُسن، از روی رخشان شما مطلب مرتبط ای فروغِ ماهِ حُسن، از روی رخشان شما

برای ماه اَدا در می آورم


دخترم هر ماه

برایم نامه می نویسد

از شهری که در آن

نه درخت هست

نه خُروس

و نه رودخانه

امّا تا دلت بخواهد پُل

که در زیر آن، دختران

در آغوش غربت گدایی می کنند.


همیشه مهربانی خسته است

همیشه خبر روزنامه های عصر

کمی تلخ تر از خبرهای صبح است

همیشه کسی با فریاد به من می گوید

قبرت را آماده کُن

مردم که بی کار نیستند


یک بار در کلاس پنج

سه بار در کلاس نُه رفوزه شده اَم

این دانستنِ بیش از حد

چه وحشیانه رنجم داده

معلم می گُفت:

پسر

سر انجام یا شاعر می شوی یا گدا.


روزنامه می خوانی؟

عمله اَم آقا

عمله یِ اتفاق های بزرگ

مهربانی خسته است.


هادی پارت

کاری از مجموعه شعر

اشکها و لبخندها


فرم ارسال نظر


مطالب پیشنهادی از سراسر وب


  روانشناس ایرانی در لندن   |   دستگاه آب قلیایی دکتر مومنی   |   ساخت وبلاگ  


آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین مطالب مجله


رپورتاژ آگهی ثبت کن و دیده شو !! رپورتاژ آگهی ثبت کن و دیده شو !! مشاهده