مطالب پیشنهادی از سراسر وب

» آمده‌ام بلکه نگاهم کنی عاشق آن لحظه‌ی طوفانی‌ام

آمده‌ام بلکه نگاهم کنی عاشق آن لحظه‌ی طوفانی‌ام

با همه‌ی بی سر و سامانی‌ام باز به دنبال پریشانی‌ام

طاقت فرسودگی‌ام هیچ نیست در پی ویران شدنی آنی‌ام

آمده‌ام بلکه نگاهم کنی عاشق آن لحظه‌ی طوفانی‌ام

دلخوش گرمای کسی نیستم آمده‌ام تا تو بسوزانی‌ام

آمده‌ام با عطش سال‌ها تا تو کمی عشق بنوشانی‌ام

ماهی برگشته ز دریا شدم تا تو بگیری و بمیرانی‌ام

سرِ کویِ تو از کون و مکان ما را بس مطلب مرتبط سرِ کویِ تو از کون و مکان ما را بس

خوب‌ترین حادثه می‌دانمت خوب‌ترین حادثه می‌دانی‌ام؟

حرف بزن ابر مرا باز کن دیر زمانی است که بارانی‌ام

حرف بزن، حرف بزن، سال‌هاست تشنه‌ی یک صحبت طولانی‌ام

ها به کجا میکشی‌ام خوب من؟ ها نکشانی به پشیمانی‌ام ‌

«محمدعلی بهمنی»‌


تگ ها :   اشعار عاشقانه
فرم ارسال نظر



  روانشناس ایرانی در لندن   |   دستگاه آب قلیایی دکتر مومنی   |   قیمت ایمپلنت دندان   |   ساخت وبلاگ   |   تولیدی لباس در اراک  


آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین مطالب مجله


 در 60 ثانیه وبلاگ خودتو بساز !! در 60 ثانیه وبلاگ خودتو بساز !! مشاهده