ز هر کسی چه شکایت کنم چو میدانم که ...
ز هر کسی چه شکایت کنم چو میدانمکه جرم من ز من است و بلای خویش منمبه هیچ روی مرا نیست رستگاری رویکه هست دشمن من در میان پیرهنمحساب بر نتوانم گرفت بر خود از آنکبه هر حسا...
اشعار حافظ,اشعار سعدی,اشعار نظامی,اشعار مولوی,شعر غزل,غزلیات
ز هر کسی چه شکایت کنم چو میدانمکه جرم من ز من است و بلای خویش منمبه هیچ روی مرا نیست رستگاری رویکه هست دشمن من در میان پیرهنمحساب بر نتوانم گرفت بر خود از آنکبه هر حسا...
عاشقا هستی خود در ره معشوق بباززانکه با هستی خود مینتوان آنجا شدروی صحرا چو همه پرتو خورشید گرفتکی تواند نفسی سایه بدان صحرا شدقطرهای بیش نهای چند ز خویش اندیشی...
آن در که به روی همه باز است نگاراچون بر من بیچار فراز است چه تدبیرگفتی که اگر راست روی راه بدانیاین راه چو پر شیب و فراز است چه تدبیرعطارچو پیشهٔ تو شیوه و ناز است چه تد...
عشق را اندر دو عالم هیچ پذرفتار نیستچون گذشتی از دو عالم هیچکس را بار نیستهر دو عالم چیست رو نعلین بیرون کن ز پایتا رسی آنجا که آنجا نام و نور و نار نیستچون رسی آنجا نه ...
اگر تو عاشقی معشوق دور استوگر تو زاهدی مطلوب حور استره عاشق خراب اندر خراب استره زاهد غرور اندر غرور استدل زاهد همیشه در خیال استدل عاشق همیشه در حضور استنصیب زاهدان ...
نقلست که روزی شیخ ابوسعيد ابوالخير مَستی را دید افتاده، گفت: دست به من ده، گفت: ای شیخ برو که دستگیری کار تو نیست، دستگیر بیچارگان خداست.عطار تذکره الاولیا
ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باشبر در دل روز و شب منتظر یار باشدلبر تو دایما بر در دل حاضر استرو در دل برگشای حاضر و بیدار باشدیدهٔ جان روی او تا بنبیند عیاندر طلب روی او...
نقلست که شیخ ابوالحسن خرقانی شبی نماز همی کرد آوازی شنود که هان بوالحسنو خواهی که آنچه از تو میدانم با خلق بگویم تا سنگسارت کنند؟شیخ گفت: ای بار خدایا خواهی تا آنچ...
هرچیزی را زکاتی استو زکاتِ عقلاندوهِ طویل است!عطار (وبلاگ اشعار tab)
هر شبی وقت سحر در کوی جانان میروم چون ز خود نامحرمم از خویش پنهان میروم چون حجابی مشکل آمد عقل و جان در راه او لاجرم در کوی او بی عقل و بی جان میرو...
اگر تو عاشقی معشوق دور است وگر تو زاهدی مطلوب حور است ره عاشق خراب اندر خراب است ره زاهد غرور اندر غرور است دل زاهد همیشه در خیال است دل عاشق همیشه ...
ای برادر غیر حق خود نیست کس اهل معنی را همین یک حرف بس گر تو غیر حق به بینی درجهان بر تو روشن گردد اسرار نهان گر تو اندر راه یک بینی شوی از وجود خویشت...
انس چون بادوست باشد باد و آتش هم توئی انس چون با دوست باشد آدم عالم توئی انس چون با دوست باشد ذرهها دریا شود انس چون با دوست باشد رازها پیدا شود ان...
فَریدالدّین ابوحامِد محمّد عطّار نِیشابوری (۵۴۰ - ۶۱۸ قمری) یکی از عارفان و شاعران ایرانی بلندنام ادبیات فارسی در پایان سدهٔ ششم و آغاز سدهٔ هفتم است. او در سال ۵۴۰ هج...