بوی بهار
بوی بهارنسیم خاک کوی تو ، بوی بهار می دهدشکوفه زار روی تو ، بوی بهار می دهدچو دسته های سنبله ، کنار هم فتاده ایبه روی شانه ، موی تو ، بوی بهار می دهدچو برگ یاس نو رسی ، ک...
اشعار حافظ,اشعار سعدی,اشعار نظامی,اشعار مولوی,شعر غزل,غزلیات
بوی بهارنسیم خاک کوی تو ، بوی بهار می دهدشکوفه زار روی تو ، بوی بهار می دهدچو دسته های سنبله ، کنار هم فتاده ایبه روی شانه ، موی تو ، بوی بهار می دهدچو برگ یاس نو رسی ، ک...
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است گر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری دانی که رسیدن هنر گام زمان است تو رهرو دیرینه ی سر منزل عشقیبنگر ک...
نک نوبهار آمد کز او سرسبز گردد عالمیچون یار من شیرین دمی چون لعل او حلواگریهر دم به من گوید رخش داری چو من زیبارخیهر دم بدو گوید دلم داری چو بنده چاکریآمد بهار ای دوست...
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاکشاخههای شسته، باران خورده، پاکآسمان آبی و ابر سپیدبرگهای سبز بیدعطـر نرگس، رقص بادنغمه ی شوق پرستوهای شادخلوت گرم کبوترهای مستنرم نر...
چون دید رخ زرد من آن شهره نگار گفتا که دگر به وصلم امید مدارزیرا که تو ضد ما شدی در دیدار تو رنگ خزان داری و من رنگ بهار
بهار آمد بیا تا دادِ عمرِ رفته بستانیمبه پای سروِ آزادی سر و دستی برافشانیمبه عهدِ گل زبانِ سوسنِ آزاد بگشاییمکه ما خود درد این خون خوردن خاموش میدانیمنسیمِ عطرِ گ...
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاکشاخههای شسته، باران خورده، پاکآسمان آبی و ابر سپیدبرگهای سبز بیدعطـر نرگس، رقص بادنغمه ی شوق پرستوهای شادخلوت گرم کبوترهای مستنرم نر...
باوفاتر گشت یارم اندکیخوش برآمد دی نگارم اندکیدی بخندید آن بهار نیکوانگشت خندان روزگارم اندکیخوش برآمد آن گل صدبرگ منسبزتر شد سبزه زارم اندکیصبحدم آن صبح من زد یک ن...
نفسی وقت بهارم هوس صحرا بودبا رفیقی دو که دایم نتوان تنها بودشکرین پسته دهانی به تفرج بگذشتکه چه گویم نتوان گفت که چون زیبا بوددل سعدی و جهانی به دمی غارت کردهمچو نور...
بهار آمد بیا تا دادِ عمرِ رفته بستانیمبه پای سروِ آزادی سر و دستی برافشانیمبه عهدِ گل زبانِ سوسنِ آزاد بگشاییمکه ما خود درد این خون خوردن خاموش میدانیمنسیمِ عطرِ ...
دلم ببردی و گویی؛که جان بیار ای دوست!به حیرتم که تو از جان من چه میخواهی؟ملک الشعرای بهار
???????????????????????????????????????????????? چشم در راه کسی هستمکوله بارش بر دوش ،آفتابش در دستخنده بر لب ، گل به دامن ، پیروزکوله بارش سرشار از عشق ، امیدآفتابش نوروزباسلامش ، شادی...
ای کاش دلم به دوست مفتون نشدیچون مفتون شد ز هجر مجنون نشدیچونمجنونشد ز رنج پرخون نشدیچون پر خون شد ز دیده بیرون نشدی...ملکالشعرای بهار
شعر دانی چیست مرواريدی از دریای عقلشاعر آن افسونگری کاین طرفه مروارید سفتشعر آن باشد که خیزد از دل و جوشد ز لبباز در دلها نشیند هر کجا گوشی شنفتای &