عکسِ رویِ تو چو در آینهٔ جام افتاد
عکسِ رویِ تو چو در آینهٔ جام افتادعارف از خندهٔ مِی در طمعِ خام افتادحُسن رویِ تو به یک جلوه که در آینه کرداین همه نقش در آیینهٔ اوهام افتاداین همه عکسِ می و نقشِ نگار...
اشعار حافظ,اشعار سعدی,اشعار نظامی,اشعار مولوی,شعر غزل,غزلیات
عکسِ رویِ تو چو در آینهٔ جام افتادعارف از خندهٔ مِی در طمعِ خام افتادحُسن رویِ تو به یک جلوه که در آینه کرداین همه نقش در آیینهٔ اوهام افتاداین همه عکسِ می و نقشِ نگار...
سینه از آتش دل، در غم جانانه بسوختآتشی بود در این خانه، که کاشانه بسوختتنم از واسطهٔ دوری دلبر بگداختجانم از آتشِ مهرِ رخِ جانانه بسوختسوز دل بین که ز بس آتش اشکم، دل ...
ای توبهام شکسته از تو کجا گریزمای در دلم نشسته از تو کجا گریزمای نور هر دو دیده بیتو چگونه بینموی گردنم ببسته از تو کجا گریزمای شش جهت ز نورت چون آینهست شش رووی رو...
با همهی بی سر و سامانیام باز به دنبال پریشانیامطاقت فرسودگیام هیچ نیست در پی ویران شدنی آنیامآمدهام بلکه نگاهم کنی عاشق آن لحظهی طوفانیامدلخوش گرمای کس...
بود آیا که خرامان ز درم بازآیی؟گره از کار فروبستهٔ ما بگشایی؟نظری کن، که به جان آمدم از دلتنگیگذری کن: که خیالی شدم از تنهاییگفته بودی که: بیایم، چو به جان آیی تومن به ...
دلی دارم که گرد غم نگرددمیی دارم که هرگز کم نگردددلی دارم که خوی عشق داردکه جز با عاشقان همدم نگرددخطی بستانم از میر سعادتکه دیگر غم در این عالم نگرددچو خاص و عام آب خ...
در هوای گلشنی سد ره چو مرغ بستهبالکردهام آهنگ پرواز و بجا افتادهامگر نمیپویم ره دیدار عذرم ظاهر استبسکه در زنجیر غم ماندم ز پا افتادهامنه گمان رستگی دارم نه ...
مهر گیاهکس نگذشت در دلم، تا تو به خاطر منییک نفس از درون من، خیمه به در نمیزنیمهرگیاه عهد من، تازهتر است هر زمانور تو درخت دوستی، از بن و بیخ برکنیکس نستاندم به هی...
چه فتنه بود که حسن تو در جهان انداختکه یک دم از تو نظر بر نمیتوان انداختسعدی
مرا مست کردیشرابی مگر؟گرفتی مراشعر نابی مگر؟گرفتم سراغ تو را از نسیم،گل نورس منگلابی مگر؟رهاندی مرا از غم تشنگیچه سبزم به یاد تو،آبی مگر؟ز برق نگاهت چنان کوه برفدلم...
بگرفت کار حسنت چون عشق من کمالیخوش باش زان که نبود این هر دو را زوالیدر وهم مینگنجد کاندر تصور عقلآید به هیچ معنی زین خوبتر مثالیحافظ
شهر به شهرشهر به شهر و کو به کو در طلبت شتافتمخانه به خانه در به در جستمت و نیافتمآه که تار و پود آن رفت به باد عاشقیجامه تقویی که من در همه عمر بافتمبر دل من زبس که جا ...
به مبارکی و شادی بِسِتان ز عشق جامیکه ندا کند شَرابش که کجاست تلخکامی؟چه بُوَد حیات بیاو؟ هوسی و چارمیخیچه بُوَد به پیشِ او جان؟ دَغَلی، کمینغلامیقَدحی دو چون بخ...
مرا مست کردیشرابی مگر؟گرفتی مراشعر نابی مگر؟گرفتم سراغ تو را از نسیم،گل نورس منگلابی مگر؟رهاندی مرا از غم تشنگیچه سبزم به یاد تو،آبی مگر؟ز برق نگاهت چنان کوه برفدلم...
بنشین! مرو!که در دلِ شب، در پناه ماهخوش تر ز حرفِ عشق و سکوت و نگاه نیست..فریدون مشیری
اگر باشی محبت روزگاری تازه خواهد یافتزمین در گردشش با تو مداری تازه خواهد یافتدل من نیز با تو بعد از آن پاییز طولانیدوباره چون گذشته نوبهاری تازه خواهد یافتدرخت یادگ...
من خراب نگه نرگس شهلای توامبی خود از بادهٔ جام و می مینای توامتو به تحریک فلک فتنهٔ دوران منیمن به تصدیق نظر محو تماشای تواممیتوان یافتن از بی سر و سامانی منکه سراسی...
بوی بهارنسیم خاک کوی تو ، بوی بهار می دهدشکوفه زار روی تو ، بوی بهار می دهدچو دسته های سنبله ، کنار هم فتاده ایبه روی شانه ، موی تو ، بوی بهار می دهدچو برگ یاس نو رسی ، ک...
دف می زنممن عاشق روی توام، کاین گونه بر دف میزنم می سوزم و برهر تسلای جگر دف میزنم در بند گیسوی توام، زنجیری موی توام چون بر نمی آید دگر کاری زمن، دف میزنمامشب منم مهما...
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادستدل سودازده از غصه دو نیم افتادستچشم جادوی تو خود عین سواد سحر استلیکن این هست که این نسخه سقیم افتادستدر خم زلف تو آن خال سیه دانی چیست...
مانده تا برفِ زمین آب شودمانده تا بسته شود این همه نیلوفرِ وارونه ی چترناتمام است درختزیرِ برف استتمنای شنا کردنِ کاغذ در بادو فروغِ ترِ چشمِ حشرات و طلوعِ سرِ غوکاز ...
ما صحبتِ همدگر گُزینیمبر دامنِ همدگر نِشینیمیاران، همه پیشتر نِشینیدتا چهرۀ همدگر ببینیمما را ز درون موافقتهاستتا ظَن نَبَری که ما همینیماین دَم که نشَستهایم ...
آشفته حالیاین همه آشفته حالی، این همه نازک خیالیای بدوش افکنده گیسو، از تو دارم ، از تو دارماین غرور عشق و مستی، خنده برغوغای هستیای سیه چشم سیه مو، ...
جانِ منجان من میرقصد از شادی، مگر یار آمدهست میجهد چشمم همانا وقت دیدار آمدهست جان بیمارم به استقبال آمد، تا به لب قوتی از نو مگر، در جان بیمار آمدهست میرود...